English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 247 (8200 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
liquid limit U حد جاری شدن
yeild point U حد جاری شدن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
current U جاری
current U جاری و روان
currents U جاری
currents U جاری و روان
stream U جاری شدن ساطع کردن بطورکامل افراشتن
streamed U جاری شدن ساطع کردن بطورکامل افراشتن
streams U جاری شدن ساطع کردن بطورکامل افراشتن
jet U مانندفواره جاری کردن
jets U مانندفواره جاری کردن
jetted U مانندفواره جاری کردن
jetting U مانندفواره جاری کردن
AC U حساب جاری
save U امکانی دربرنامه برای حفظ کردن کار جاری در فایل با نام دیگر
saved U امکانی دربرنامه برای حفظ کردن کار جاری در فایل با نام دیگر
saves U امکانی دربرنامه برای حفظ کردن کار جاری در فایل با نام دیگر
flow U جاری بودن روان شدن
flow U جاری شدن
flow U جریان جاری کردن
flowed U جاری بودن روان شدن
flowed U جاری شدن
flowed U جریان جاری کردن
flows U جاری بودن روان شدن
flows U جاری شدن
flows U جریان جاری کردن
interlock U رسانه امنیتی که بخشی از ورودی است و به کلمه رمز نیاز دارد تا وسیله کار دیگری انجام دهد تا کار جاری تمام شود
interlocked U رسانه امنیتی که بخشی از ورودی است و به کلمه رمز نیاز دارد تا وسیله کار دیگری انجام دهد تا کار جاری تمام شود
interlocking U رسانه امنیتی که بخشی از ورودی است و به کلمه رمز نیاز دارد تا وسیله کار دیگری انجام دهد تا کار جاری تمام شود
interlocks U رسانه امنیتی که بخشی از ورودی است و به کلمه رمز نیاز دارد تا وسیله کار دیگری انجام دهد تا کار جاری تمام شود
status U خط ی در بالا یا پایین صفحه که اطلاعات در مورد کار جاری میدهد روی
hand U سیستم جاری که عملوند عملیات را با اجرای دستورات از طریق صفحه کلید کنترل میکند
hand U سیستم جاری که 1-عملوند عملیات خودکار را کنترل نمیکند. 2-عملوند نیازی به تماس با وسیله مورد استفاده ندارد
handing U سیستم جاری که عملوند عملیات را با اجرای دستورات از طریق صفحه کلید کنترل میکند
handing U سیستم جاری که 1-عملوند عملیات خودکار را کنترل نمیکند. 2-عملوند نیازی به تماس با وسیله مورد استفاده ندارد
overlay U فضای حافظه اصلی که برای ذخیره بخش قط عی از برنامه جاری قابل مدیریت است
overlaying U فضای حافظه اصلی که برای ذخیره بخش قط عی از برنامه جاری قابل مدیریت است
overlays U فضای حافظه اصلی که برای ذخیره بخش قط عی از برنامه جاری قابل مدیریت است
flux U جاری شدن گداختن
quotation U قیمت جاری مظنه شده سهام اوراق بهادار ...
quotations U قیمت جاری مظنه شده سهام اوراق بهادار ...
amp U واحد اصلی SI در جریان الکتریکی که به عنوان جریان جاری در یک مقاومت یک اهمی ولتاژ یک ولت دارد
amps U واحد اصلی SI در جریان الکتریکی که به عنوان جریان جاری در یک مقاومت یک اهمی ولتاژ یک ولت دارد
running U جاری
sluice U ازبندیا دریچه جاری شدن خیس کردن
sluiced U ازبندیا دریچه جاری شدن خیس کردن
sluices U ازبندیا دریچه جاری شدن خیس کردن
yield U جاری شدن
yielded U جاری شدن
yields U جاری شدن
bleed U خون جاری شدن از
bleeds U خون جاری شدن از
working U فضایی از حافظه سریع برای ذخیره موقت داده در استفاده جاری
workings U فضایی از حافظه سریع برای ذخیره موقت داده در استفاده جاری
newsreel U فیلم اخبار جاری روز
newsreels U فیلم اخبار جاری روز
working capital U مبلغ اضافی سرمایه جاری پس از کسر بدهی
gushing U جاری
standing U روش جاری
flush U شستن با جریان سریع جاری شدن سرخ شدن رویانیدن
flushes U شستن با جریان سریع جاری شدن سرخ شدن رویانیدن
flushing U شستن با جریان سریع جاری شدن سرخ شدن رویانیدن
print U پس از اتمام کار جاری
printed U پس از اتمام کار جاری
prints U پس از اتمام کار جاری
native U کامپایلری که کد تولید میکند که روی سیستم مشابه سیستم جاری اجرا میشود.
natives U کامپایلری که کد تولید میکند که روی سیستم مشابه سیستم جاری اجرا میشود.
shed U خون جاری ساختن جاری ساختن
shedding U خون جاری ساختن جاری ساختن
sheds U خون جاری ساختن جاری ساختن
tap U از شیر اب جاری کردن
tapped U از شیر اب جاری کردن
tapping U از شیر اب جاری کردن
blood U خون جاری کردن
conduct U جاری شدن جریان الکتریکی در یک ماده
conducted U جاری شدن جریان الکتریکی در یک ماده
conducting U جاری شدن جریان الکتریکی در یک ماده
conducts U جاری شدن جریان الکتریکی در یک ماده
ooze U جریان جاری
oozed U جریان جاری
oozes U جریان جاری
oozing U جریان جاری
slobber U تلفظ کلمات با جاری ساختن اب دهان
slobbered U تلفظ کلمات با جاری ساختن اب دهان
slobbering U تلفظ کلمات با جاری ساختن اب دهان
slobbers U تلفظ کلمات با جاری ساختن اب دهان
snivel U ازبینی جاری شدن
sniveled U ازبینی جاری شدن
sniveling U ازبینی جاری شدن
snivelled U ازبینی جاری شدن
snivelling U ازبینی جاری شدن
snivels U ازبینی جاری شدن
drivel U اب دهان جاری ساختن از دهن یا بینی جاری شدن دری وری سخن گفتن
riffle U اب جاری در قسمت کم عمق رود بر زدن
riffled U اب جاری در قسمت کم عمق رود بر زدن
riffles U اب جاری در قسمت کم عمق رود بر زدن
riffling U اب جاری در قسمت کم عمق رود بر زدن
gush U روان شدن جاری شدن
gushed U روان شدن جاری شدن
gushes U روان شدن جاری شدن
emanate U جاری شدن تجلی کردن
emanated U جاری شدن تجلی کردن
Other Matches
customs of the services U مقررات و روشهای جاری قسمتها امور جاری نیروها
current cost accounting حسابداری هزینه جاری حسابداری براساس نرخ های جاری
running key [کلید جاری رمز یا دفترچه جاری کلید رمز]
actuals U جاری
volant U جاری
pourer U جاری
running water U اب جاری
going U جاری
sluicy U جاری
present-day U جاری
groovy U جاری
current cell U سل جاری
interfluous U در هم جاری
interfluent U در هم جاری
sister in law U جاری
trills U جاری شدن
current liability U بدهیهای جاری
current loop U حلقه جاری
checking account U حساب جاری
trilled U جاری شدن
demand deposit U سپرده جاری
electrodynamics U الکترسیته جاری
excurrent U جاری شونده
current yield U بازده جاری
routine U خط مشی جاری
account cuurent U حساب جاری
current ratio U نسبت جاری
current price U قیمت جاری
trill U جاری شدن
checking accounts U حساب جاری
current account U حساب جاری
current files U پروندههای جاری
current expenditure U هزینه جاری
current date U تاریخ جاری
current cell indicator U نشانگر سل جاری
bank overdraft U حساب جاری
callendar year U سال جاری
circulating asset U دارایی جاری
competitive price U قیمت جاری
current budget U بودجه جاری
current assets U دارایی جاری
current asset U دارایی جاری
current income U درامد جاری
standing orders U دستور جاری
standing order U دستور جاری
current accounts U حساب جاری
currently U بطور جاری
current liability U بدهی جاری
current liabilities U بدهیهای جاری
routine U روش جاری
current liabilites U بدهیهای جاری
routinely U خط مشی جاری
routinely U روش جاری
current instruction U دستورالعمل جاری
routines U خط مشی جاری
routines U روش جاری
current assets U دارائیهای جاری
yeild U جاری شدن
working capacity U سرمایه جاری
tidal volume U حجم جاری
During (in)the current year. U درسال جاری
The regulations in force . U مقررات جاری
disembogue U جاری شدن
Blood was running . U خون جاری شد
rules of procedure U روش جاری
present income U درامد جاری
present consumption U مصرف جاری
perfuse U جاری ساختن
active a ccount U حساب متحرک یا جاری
payment on open account U پرداخت در حساب جاری
outflow U به بیرون جاری شدن
current directory U دایرکتوری جاری یا فعلی
outflows U به بیرون جاری شدن
pass book U دفتر حساب جاری
current account balance U تراز حساب جاری
circulate U جاری شدن (مثل آب در لوله یا هوا در ساختمان)
daily routine U عادت جاری روزانه
circumfluent U جاری شونده دراطراف
standing operating procedures U روش جاری مخابرات
balance on current account U مانده حساب جاری
at the current rate of exchange U به نرخ مبادله جاری
at the current rate of exchange U به نرخ جاری ارز
passbook U دفتر حساب جاری
standing operating procedures U روش جاری عملیاتی
instants U مربوط به ماه جاری
instant U مربوط به ماه جاری
pour U افشاندن جاری شدن
pour U جاری شدن یا ساختن
pronounce the formula of a specified U صیغه جاری کردن
current rate of growth U نزخ رشد جاری
pours U جاری شدن یا ساختن
pours U افشاندن جاری شدن
pouring U جاری شدن یا ساختن
pouring U افشاندن جاری شدن
poured U جاری شدن یا ساختن
checking account U حساب جاری بانکی
pour point U نقطه جاری شدن
the th inst U پنجم بماه جاری
checking accounts U حساب جاری بانکی
poured U افشاندن جاری شدن
winterbourne U رودی که در زمستان جاری میشود
rules of procedure U قوانین مربوط به روش جاری
profluent U جاری بمقدار زیاد ساری
hangup U توقف ناگهانی برنامه جاری
Applicants flooded in. U سیل افراد ( متقاضیان ) جاری شد
emanates U جاری شدن تجلی کردن
emanating U جاری شدن تجلی کردن
routine U جریان عادی عادت جاری
routinely U جریان عادی عادت جاری
routines U جریان عادی عادت جاری
confluent U باهم جاری شونده متلاقی
ancestral file U که فرزند فایل جاری است
currency depreciation race U تجدید نظر در قیمت پول جاری
shape factor U نسبت لنگرپلاستیک به لنگر جاری شدن
age of moon U تعداد روزهای گذشته از ماه جاری
move to tears U اشک از چشمان کسی جاری شدن
current purchasing power U حسابداری که در ان نرخهای جاری مبنای محاسبه میباشند
rill U جوی کوچک شیارهای ساحلی دریا جاری شدن
scratch file U ناحیه کاری که برای کار جاری استفاده میشود
dissave U ذخیره خود را برای کارهای جاری خرج کردن
work file U فضای کاری که برای کار جاری اشغال شده است
amplitude U روش انتقال داده توسط تغییر اندازه سیگنال جاری
c. prefrential shares U سهامی که سود پس افتاده انهایکی باسود جاری انهاپرداخته شود
current liability U اقلامی از بدهی که پرداخت انها از محل دارایی جاری باشد
current asset cycle U زمانی که برای تساوی حجم فروش با سرمایه جاری لازم است
primary U که برنامه جاری را ذخیره میکند 2-حافظه اصلی داخل سیستم کامپیوتری
scratchpad U فضای کاری یا محلی با حافظه سریع برای ذخیره موقت داده جاری
My Computer U نشانهای که اغلب در گوشه سمت چپ در بالای صفحه نمایش در پنجره جاری قرار دارد. و حاوی مروری بر PC است
taskbar U میلهای که درپایین صفحه ویندوز اجرا میشود و دکمه + Start و پیش از سایر برنامه ها پنجرههای جاری را نشان میدهد
dow jones information service U سرویس اطلاعات که شامل اطلاعات جاری قیمت انبار وسایر خبرهای مالی است
ampere U واحد اصلی SI در جریان الکتریکی که به عنوان جریان جاری در یک مقاومت یک اهمی ولتاژ یک ولت دارد
implicit reference U مرجعی به شی که محل دقیق صفحه را نمیگوید ولی فرض میکند که شی روی صفحه جاری قرار دارد یا قابل دیدن است
rate of pouring U سرعت سیلان سرعت جاری شدن
paasche price index U یعنی حاصلضرب قیمت و مقدار پایه بخش برحاصلضرب قیمت و مقدار درسال جاری
run U پخش شدن جاری شدن
fiscal years U سال مالی سال جاری
fiscal year U سال مالی سال جاری
runs U پخش شدن جاری شدن
foreground program U برنامهای که تقدم بالایی داشته و بنابر این بر برنامههای فعال جاری در یک سیستم کامپیوتری که ازروش چند برنامهای استفاده میکند تقدم دارد
helps U پیام کمک که حاوی اطلاعات مفید درباره تابع مشخص یا بخشی از برنامه جاری باشد و نه اطلاعات کلی درباره همه برنامه
helped U پیام کمک که حاوی اطلاعات مفید درباره تابع مشخص یا بخشی از برنامه جاری باشد و نه اطلاعات کلی درباره همه برنامه
help U پیام کمک که حاوی اطلاعات مفید درباره تابع مشخص یا بخشی از برنامه جاری باشد و نه اطلاعات کلی درباره همه برنامه
international practice U عرف بین المللی روش جاری بین المللی
fet U وسیله الکترونیکی که به عنوان کنترل جریان متغییر بکار می رود : یک سیگنال خارجی مقاومت وسیله و جریان جاری را تغییر میدهد به وسیله تغییر پهنای کانال هدایت
storage U 1-حافظه داخلی کوچک با دستیابی سریع سیستم که حاوی برنامه جاری است . 2-حافظه کوچک داخلی سیستم
Recent search history Forum search
3It is acidic and its concentration is in continual flux as a result of its utilization by aquatic plants in photosynthesis and release in respiration of aquatic organisms.
0halo current
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com